شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ق.ظ
خاموشی ستاره ششم... خداحافظ ژاوی!
پس از رفتن لاپورتا، پپ، تیتو، والدس و پویول، ستاره ششم تیم رویایی و البته مهمترین رکن آن هم رفتنی شد. |
به
گزارش "ورزش سه"، برای پایان دادن به یک عصر طلایی، فرا رسیدن عصر یک روز
دلگیر کافی است. کافی است پشت میکروفنی که میلیون ها هوادار با تکرار،
"HE''LL NEVER GET OLD LALALALA I CAN''T HEAR YOU" منتظرش ننشسته(!) بیایی
و جملاتی را بگویی که ... «قبل از اینکه سوالی مطرح کنید می خواهم اعلام
کنم که در پایان فصل از بارسلونا جدا خواهم شد. این یک تصمیم آسان نبود.»
پس از رفتن لاپورتا، پپ، تیتو، والدس و پویول، ستاره ششم تیم رویایی و البته مهمترین رکن آن هم رفتنی شد. تا شاید ششمین چمپیونزلیگ، برود تا نشستن شش جاویدان روی نیمکت بلوگرانو. حالا و پس از خداحافظی او با لباس آبی اناری، تعادل از بین خواهد رفت و می ماند باقی ستاره ها و عیار روشنایی شان، که چقدر بدون شماره 6، قدرت درخشش دارند. همه چی از رویای رسیدن به همه چیز شروع شد و حالا همه چیز با به دست آوردن همه چی تمام خواهد شد. باشگاهی با بیش از یک قرن سابقه، در رویای رسیدن به افتخار، بدون او یک جام اروپایی برد و با او سه تا. حال آنکه چهارمین هم، عن قریب، در راه است. حالا باشگاه همه آن چیزی که برای بالیدن نیاز داشت، دارد. اما چه حیف که دیگر، ژاوی نخواهد داشت! اسطوره ای که آنقدر افتخار دارد که برای کسب دو جام دیگر، صبر لازم نداشت. و چه فوتبالی مهمتر و باارزش تر از فینال لیگ قهرمانان در شأن او، برای وداع. برای نسلی که حتی از یک روزگی اش تصویر دارد و به نظر حسرت هیچ چیزی به دلش نمی ماند، دیدن تصاویر آرشیوی از بازی ژاوی بازنشسته، حسرت ناتمام است... وقتی توپ زیر پایش لحظه ای بعد روی سر مهاجمی به کوتاه قامتی مسی. و توپی که از آن بالا فرود می آید زیر پای مهاجم دیگر، برای برپایی جشن های قهرمانی مداوم، که تا مدت ها طلسم شده به نظر می آمد. کار سلطان پاس به همین ها ختم نمی شود. او اسطوره پاس گل با ارزش است. وقتی حرف از پاس گل با ارزش می شود، تو را یاد 4 تایی کردن رئال در الکلاسیکوی 6 تایی می اندازد؛ سانتر روی سر پویول، پاس عمقی از زمین خودی، سماجت متعصبانه و در نهایت شاهکاری برای یک پاس گل. با چرخش 360 درجه ای که شگردش بود. دقت، دید بالا، تلاش و هوش بی نظیرش در همین یک بازی، حجتِ تمام است. گل ساختن وظیفه هافبک میانی است. طراح، بازیساز و مغز متفکر میانه میدان اما هنرمندانه ترین حالت را به اجرا می گذاشت تا با وجود سادگی نوع فوتبالش، هنر چشم نوازش را رو کند. از زمین خودی، روی زمین، پس از طی کردن 40 تا 50 متر، میان همه ی حریف... کارش همین بود. اجرای آنچه فرا گرفته بود. بهترین محصول لاماسیا تا ابد، مأمور بود در سخت ترین و کلیدی ترین لحظات، برای باز کردن قفل هر بازی، سخت بدان چه آموخته بود وفادار بماند تا فلسفه ای را زنده نگه دارد. وظیفه ای برای گلزنی نداشت اما اگر گل می زد، آتش برد 5 گلِ در الکلاسیکو را می افروخت. یا با گلش راه قهرمانی های مداوم ماتادورها را هموار می کرد. کسی که شخصیت برجسته اش هم درست مانند آمار پاس های سالمش قابل ستایش است. تحمل نیمکت نشینی، بدون ایجاد حاشیه، مدیریت کردن روابط سرد اعجوبه و مربی، فقط از سلطان پاس جهان برمی آید. ژاوی نماد خودباوری است. او نشان داد که چگونه برای آنکه خاص باشی، لازم نیست متفاوت باشی، بلکه کافی است بهترینِ خودت باشی. در یورو فوق العاده بود، در جام جهانی همین طور، در لیگ قهرمانان، در لیگا، در کوپا. برایش فرقی نمی کرد. ریتم او نوسان نداشت. از روی که فن خال او را به بازی فرستاد تا همین بازی های آخر. چون به خودی خود فوق العاده بود که اگر اینگونه نبود این همه جام و افتخار نصیبش نمی شد. البته جای جوایز فردی در ویترین افتخاراتش خالی است اما از افراد برگزیننده معمولی چه انتظاری جز این؟ کسانی که ارکستر نمی روند، فیلم کلاسیک نمی بینند و زرق و برق طلا چشمشان را سیر می کند، چه می دانند ارزش کار رهبر ارکستری که لقب همفری بوگارت دارد و مثل یک الماس تراش خورده و پاک می ماند، چقدر است! برای بی اهمیت کردن انتخاب های فیفا همین قدر کافی است. شاید بتوان شک برد بین انتخاب مارادونا یا پله. و یا حتی مسی یا رونالدو؟ همچنین بین بهترین دروازبانان تاریخ. اما بهترین بازیساز همیشگی دنیا فوتبال بی رقیب است. ژاوی بی شک بهترین نفر در پست خود بوده و هست و خواهد بود چرا که بازیکنی با چنین ویژگی هایی دیگر ساختنی نیست، پیدا کردنی و اکتشافی نیست، خریدنی هم نیست. اسطوره بازیسازی دنیای فوتبال بی دلیل شماره 6 را بر تن نمی کرد. او می خواست این شماره را در تاریخ به نام خود ثبت کند. کاری که با 25 سال وفاداری محض به باشگاه، بیش از 750 بار به میدان رفتن با لباس بارسا، کسب همه قهرمانی های ممکن چه با لباس باشگاهی و چه ملی، به بهترین نحو ممکن انجام داد. «برای من، بهترین شیوه فوتبال،در اختیار داشتن مالکیت توپ است.هواداران همیشه می خواهند که تیمشان برنده باشد و این بهترین شیوه برنده شدن است. اگر دست من باشد هرگز از بارسا نخواهم رفت.اما گاهی وقت ها، موقعیت های خاصی پیش می آید که آنها مسیر بعدی شما را تعیین می کنند.بارها شده که قصد ترک بارسا را داشتم اما نهایتا احساس من به این باشگاه، مانع از این کار شده است.به باشگاه گفتم که نمی توانم برای تیمی دیگر در اروپا بازی کنم. نمی خواهم روزی مقابل بارسا قرار بگیرم.می خواهم فوتبالم را اینجا تمام کنم.» ماموریت غیر ممکن او در بازگشت به بارسا در قامت مربی به بارسلون، بدون در اختیار داشتن ژاوی درون زمین، کسب عناوین و افتخارات پر شمار دوران بازیگری به شیوه و فلسفه کاتالان هاست. کاری که فقط ژاوی از پس رقم زدن آن همه افتخار برمی آمد. انگار این رسم زمانه است که واقعیت ها برای جاودانه شدن باید افسانه شوند و برای افسانه شدن باید تمام شد. خداحافظی ژاوی، غرق شدن کشتی تایتانیک است. سخت باور، واقعی، درام، تلخ، بی اختیار، فقط برای جاودانگی. |