شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ب.ظ
از سیرتاپیاز با مرتضی پورعلی گنجی
مرتضی پورعلی گنجی بازیکن جوان تیم ملی در گفت و گوی اختصاصی با ورزش سه درباره آغاز فوتبال خود، دوران حضور در تیم نفت، اولین برخورد با کارلوس کیروش، جام ملت های آسیا و ... صحبت های جالبی انجام داد. |
|
به گزارش "ورزش سه"، مرتضی پورعلی گنجی در مصاحبهای اختصاصی با ما، درباره نحوه فوتبالیست شدنش، گلش به عراق، الگوی ایرانی و خارجیاش و .... صحبت کرد. این مصاحبه را از دست ندهید.
ابتدا توپ جمع کن بودمحدود 8 ساله بودم که با برادرم به زمین فوتبال روستایمان گنج افروز در بابل ، میرفتیم. به دلیل سن کمم در بازی تیم داداشم توپ جمع کن بودم. بعد از یکی دو سال که سنم بیشتر شد به همراه داداشم در تیم فوتبال بازی میکردم. بعداز آن به دلیل شرایط خانوادگی از سمت مدرسه بالاتر آمدم، ما در جام رمضان مدرسه تیم میدادیم و من از کلاس سوم برای کلاس پنجم بازی میکردم واین انگیزه زیادی به من میداد که با دو کلاس بالاترم بازی میکنم، آقای عباس محسن زاده سرمربی تیم مدرسه ما بود.پس از آن یحیی عباسی در دوره راهنمایی من را به تیم مدارس بابل معرفی کرد و با این تیم قهرمان استان مازندران شدیم و سرمربی تیم ما آقای اشراقی و آقای کاظمی بودند، در بین بقیه بچهها از نظر سنی کوچکتر بودم. ماجرای پیوستن به پاس تهرانسال بعد کاپیتان مدارس بابل بودم و به تیم پیکان بابل پیوستم، از بابل 25 نفر برای تست پاس به تهران آمدیم و تنها من را انتخاب کردند. درتهران خوابگاه نداشتم و حدود 9 ماه خانه داییام زندگی کردم که لطف زیادی به من داشتند، عباس صادقی نیک سرمربی تیم ما در تیم پاس بود..از پاس تهران به تیم ملی جواناندر تهران بازی با کوثر داشتیم و آقای دوستی مهر برای دیدن بازی آمده بود. من در آن بازی یک شوت خوب زدم که گل شد و خدا را شکر ایشان من را به تیم ملی دعوت کرد، آقای دوستی مهر در حق من پدری کرد و از او بسیار ممنونم.پس از آن استقلال و سایپا من را میخواستند اما من به تیم احسان ری رفتم چرا که سرمربی آن تیم من را میشناخت. زندگی سختی در این تیم داشتم، در اتاق ما موش رفت و آمد میکرد، سه ماه در خوابگاه ساندویچ خوردم. پول کرایه هم نداشتم21 ساله پدرم فوت کرده است و پس از فوت پدرم شرایط بسیار سخت شد و کرایه ماشین خودم تا شهرم را نداشتم. هم خدمتیهای پدر و فامیل به خانواده ما کمک میکردند و همانجا بود که تصمیم گرفتم کسی بشوم و دست خیلیها را بگیرم. من از روستایمان گنج افروز سر راه میایستادم تا آشنایی پیدا شود و من را به شهر برساند و این وضعیت در مسیر برگشت نیز ادامه داشت.نمیدانم کی گلر میشوممن به مدرسه فوتبال رفتم و به سرمربی گفتم اگر خوب بودم پول ایاب و ذهاب من را بدهید و اگر خوب نبودم من را با چوب بیرون بیندازید. درآن تیم پشت مهاجم و مهاجم بازی میکردم، کم کم عقب آمدم و نمیدانم چه موقعی گلر میشوم.نتوانستم به پرسپولیس برومآقای دوستی مهر من بدون اینکه تیم داشته باشم به تیم ملی دعوتم میکرد. با تیم ملی جوانان به جام جهانی رفتم و در سنگال بازی کردم. پس از آن پرسپولیس ، نساجی، پیکان، سایپا نتوانستم قرارداد ببندم و همان موقع یکی از دوستان به من زنگ زده و تیم نفت را پیشنهاد داد و بعد از آن من با آقای علیپور صحبت کردم و به تیم نفت تهران قرارداد دوساله بستم.اولین بازی لیگ برتر برابر شهرداری تبریزبه یکباره شرایط برای بازی کردن من هموار شد و سال 89 در سن 18 سالگی روبروی شهرداری تبریز اولین بازی خود را انجام دادم و توانستم خوب عمل کنم. پس از آن بازی آقای فرکی بیشتر به من بازی داد و توانستم چند گل هم بزنم.به دلیل سربازی، تیم ملی امید را از دست دادمبه تیم ملی امید دعوت شدم اما به دلیل امتحاناتی که در بابل داشتم تا سرباز نشوم، نمیتوانستم این تیم را همراهی کنم. با تیم ملی زیر 22 سال با آقای منصوریان همه تیمها را بردیم اما متاسفانه تیمهای باشگاهی بازیکن ندادند و تیم به هم ریخت. در دوران آقای ابراهیم زاده ابتدا دو بازی انجام دادم اما نتوانستم شاید خوب عمل کنم از نظر آقای ابراهیم زاده و بسیاری از بازیها را بیرون ماندم.برای اولین بار در نفت مدافع شدمپس از آن آقای یحیی گل محمدی به تیم نفت آمد و توانستم به ترکیب اصلی نفت بازگردم. بازیهای خوبی برای تیم نفت انجام دهم و در تیم آقای گل محمدی در دو پست هافبک دفاعی و دفاع آخر بازی کردم و پس از او آقای منصوریان سرمربی تیم نفت شد که با او کار کرده بودم.کی روش به من گفت تو را نمیشناسممن با تیم ملی امید در زمان وینگادا حضور داشتم و درست است نتوانستیم در اینچئون نتایج درخشانی بگیریم اما گل زدم و توسط آقای کی روش دیده شدم. پس از آن به اردوی پرتغال با تیم ملی رفتیم و در این اردو آقای کی روش به من گفت که تورانمی شناسم اما شنیدهام که بازیکن خوبی هستید، هرچقدر تلاش کنید و خوب خود را نشان دهید من هم در ازای آن مزد زحماتت را میدهم. من دفتر و کتاب زیاد دارم و در دفترم نوشتم که باید آنقدر تلاش کنم تا در تیم ملی بمانم. خوشبختانه در بازیهای دوستانه و اردوها توانستم خودم را به آقای کی روش نشان دهم.فکر میکردم آقای صادقی در جام ملتها بازی کندآقای کی روش من را در پست دفاع آخر بازی میدادند و بعضی اوقات در پست تخصصیام هافبک دفاعی بازی میکردم. من در کنار بازیکنانی بازی کردم که الگوی من بودند نظیر آقای نکونام، تیموریان، دژاگه و شجاعی با بنفیکا بازی کردیم و 1-0 بازی را بردیم. در بازی برابر بنفیکا در دو پست دفاع آخر و هم هافبک دفاعی بازی کردم. پیش از شروع مسابقات جام ملتهای آسیا آقای منتظری مصدوم شود و خیلی از بازیکنان به من گفتند که فیکس بازی میکنی اما من گفتم امیدوارم آقای منتظری خوب شود، راستش را بخواهید من فکر میکردم که آقای صادقی را در زمین بگذارد.قبل از بازی با بحرین میترسیدمقبل از اولین بازی استرس شدیدی داشتم که در پست غیرتخصصی بازی میکنم. آقای کی روش قبل بازی به من گفت: استرس داری؟ من به او گفتم اگر راستش را بخواهید بله. او نیز گفت تو در برابر بنفیکا بازی کردهای به زمین برو و بهترین بازیکن میشوی. خدا را شکر خوب بودم و بعد از آن به خودم گفتم باید بازی بعد هم خوب باشم که فکر نکنند آن بازی شانسی بوده است. ما شمالیها اگر فوتبالیست نشویم میتوانیم والیبالیست شویم، پرش در خونمان است و مطمئن بودم که با پرش خود گلزنی کنم.مثل سوباسا به عراق گل زدیمقبل از بازی به مادرم گفتم حتماً قسمت نبوده تا کنون گل بزنم و هروقت خدا بخواهد گل میزنم. در بازی با عراق دقیقه 102 بود و همه نا امید بودیم که توانستم آن گل را بزنم و بهترین لحظات عمرم بود. البته پس از آن پنالتی دادم و دنیا روی سرم خراب شد. بعد از پنالتی که عراقیها به گل تبدیل کردند آقا جواد گفت: جلو برو تو میتوانی گل بزنی و آن گل را که سیدجلال زد کمی به پای من برخورد کرد و مثل سوباسا گل زدیم. اگر آن بازی را میبردیم تاریخ سازمی شدیم، چرا که حدود 90 دقیقه را 10 نفره ادامه داده بودیم.الگویم جواد نکونام استزمانی که هافبک دفاعی بودم بازی آقا جواد را میپسندیدم چراکه هم گل میزد و هم در کارهای دفاعی عالی بود. خیلی سخت است که 10 سال در اروپا متداوم بازی کنید و کاپیتان شوید اما این کار را آقای نکونام انجام داد. البته بازیکنان دیگری چون علی دایی، مسعود شجاعی، مهدی مهدوی کیا و علی کریمی نیز در اروپا بازی کردند که کار هر کسی نیست. نمیدانم آقا جواد زود از تیم ملی رفت یا من او را شناختم و ای کاش بیشتر میشد در کنار او باشم.الگوی خارجیم راموس استمن دوتا گل ملی زدهام و بعد از گلها شادی که کردهام به راموس تشبیه کردهاند، فعلاً اسم راموس روی من است و سعی میکنم که از او الگوبرداری کنم.سیدجلال خیلی به من کمک کرددر پست من آقای حسینی، منتظری، پورقاز و کنعانی حضور دارند و بزرگترها تیم ملی بسیار به من کمک کردهاند و حتی زمانی که آقای صادقی بود اوضاع برای من خیلی خوب بود و من را کمک میکردند. در جام ملتهای آسیا سیدجلال بسیار به من کمک کرد و جا دارد از او تشکر کنم. فوتبال جنگ است و باید تلاش کنید تا بتوانی خود را در ترکیب نگه دارید.پیشرفتم جواب زحمات عزیزان استجا دارد از همهی کسانی که بعث پیشرفت من شدهاند از مادرم و خانوادهام گرفته تا تمام مربیانی که به من کمک کردهاند تشکر کنم و فکر میکنم پیشرفت روز افزون من جواب خوبی برای زحمات عزیزان باشد. |